جدول جو
جدول جو

معنی رطل گران - جستجوی لغت در جدول جو

رطل گران
پیمانۀ بزرگ شراب
تصویری از رطل گران
تصویر رطل گران
فرهنگ فارسی عمید
رطل گران(رَ لِ گِ)
کنایه از پیاله و پیمانۀ بزرگ است. (برهان) (از آنندراج) (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). پیالۀ بزرگ. (فرهنگ فارسی معین) :
بعد سه رطل گران مدح وزیر جهان
گفت که خاقانیا یاد چه داری بیار.
خاقانی.
هدیه بر دل رسان تحفه سوی لب فرست
قول سبک روح راست رطل گران پشت خم.
خاقانی.
به یاد شه آن مشتری پیکران
چو زهره کشیدند رطل گران.
نظامی.
رطل گران ده به صبوح زآنکه رسیده ست صبح
تا سر شب بشکند تیغ کشیده ست صبح.
عطار.
در میان سرو وسوسن درده آن رطل گران.
ابن یمین.
رطل گرانم ده ای مرید خرابات
شادی شیخی که خانقاه ندارد.
حافظ.
من و همصحبتی اهل ریا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما را بس.
حافظ.
راهی بزن که آهی بر سازآن توان زد
شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد.
حافظ.
در خرابات محبت شیشۀ بی ظرف نیست
ذره ای بر سرکشد رطل گران آفتاب.
صائب.
سستی رطل گران بالاتر از پیمانه است
بی خبرتر از جهان هر کس که صاحب جاه تر.
صائب
لغت نامه دهخدا
رطل گران
پیاله گران پیاله کلان، پیمانه بزرگ
تصویری از رطل گران
تصویر رطل گران
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دل گران
تصویر دل گران
ملول، آزرده، رنجیده، دل تنگ
فرهنگ فارسی عمید
(تَ کُ زَ دَ)
کنایه از شراب خوردن. (یادداشت مؤلف) :
خواهی تا توبه کرده رطل بگیرد
زخمۀ غوش ترا بفندق تر گیر.
عمارۀ مروزی.
می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک بر آمد و رطل گران گرفت.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(دِ گِ)
ملول. دلتنگ. (آنندراج). ناراضی. رنجیده. آزرده. (ناظم الاطباء). در تداول عامه آنرا دل ناگران گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا). بی میل. (از فرهنگ عوام) :
بتر زین برف و راه سخت آنست
که آن مه روی بر من دل گران است.
(ویس و رامین).
نگارا تا تو برمن دل گرانی
به چشم من سبک شد زندگانی
همیشه دل گران باشی به بیداد
گران باشد همیشه سنگ و فولاد.
(ویس و رامین).
دید کز جای برنخاستمش
تیره بنشست و دل گران برخاست.
خاقانی.
بی رخت باده نکردیم به جام
دل گران شیشه ز محفل برخاست.
میرمعصوم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دل گران
تصویر دل گران
دلتنگ، ملول، ناراضی
فرهنگ لغت هوشیار